پيام
+
پيري براي جمعي سخن ميراند.
لطيفه اي براي حضار تعريف کرد همه ديوانه وار خنديدند.
بعد از لحظه اي او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتري از حضار خنديدند.
او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اينکه ديگر کسي در جمعيت به آن لطيفه نخنديد.
او لبخندي زد و گفت:
وقتي که نميتوانيد بارها و بارها به لطيفه اي يکسان بخنديد،
پس چرا بارها و بارها به گريه و افسوس خوردن در مورد مشکلات يکسان زندگي ادامه
ميدهيد؟

☂ روياي☂
93/8/22
آواي من
:) ..اوهوم
آواي من
سلام الهه خانم...:) ...چرا غمگين گل دختر؟
آواي من
:) ....بخند ..دنيا دوروزه بقيه اشم روز به روزه